هیات دایر نظر میدهد!
"بحران غذا" و راه مبارزه با آن!
آذر ماجدى٬ سياوش دانشور٬ على جوادى

یک دنیای بهتر: "بحران غذا" در سطح جهان در حال تبدیل به یک بحران فزاینده و همه جانبه است. مواد اولیه غذایی مانند برنج، گندم و ذرت، بیش از صد در صد افزایش یافته است. مردم گرسنه در چند دهه کشور در خیابانها فریاد میزنند، گرسنه ایم! صحبت از مرگ و میر چند صد هزار نفر در اثر این افزایش قیمت اقلام مواد غذایی است. ابعاد این فاجعه انسانی چیست؟ چه آینده ای در انتظار جوامع بشری است؟

آذر ماجدی: اخیرا رسانه های بین المللی بشدت بر مساله "بحران غذا" متمرکز شده اند. اخبار، تحلیل و میزگرد بهمراه گزارش در مورد گرسنگان، کودکانی که در خیابان های خاک آلود و کثیف بدنبال ذره ای غذا میگردند و همچنین اعتراضات توده ای علیه قیمت های بالای غذا بخش مهمی از اخبار و گزارشات را بخود اختصاص داده است. معلوم میشود که فاجعه ای که در پیش است برای دولت ها و سازمان های بین المللی از قبیل سازمان ملل، سازمان جهانی غذا و غیره قابل پیش بینی بوده است. معلوم میشود که آن بخش از سیستم جهانی سرمایه که نقش سوپاپ اطمینان سیستم را دارد مدتها است به دولت ها هشدار میداده اند. اکنون پس از افزایش بی سابقه قیمت نفت و انرژی و بحران اعتبار اوضاع آن چنان وخیم است که دیگر نمیتوان بی اعتناء از آن عبور کرد.

اولین گزارشات با تیتر هشدار در مورد تهدید شورش های توده ای، بی ثباتی سیاسی و موقعیت وخیم دیکتاتوری های فاسد سرمایه در کشورهای "فقیر" به تصویر درآمدند. حین گزارشات از خطر یک بحران عظیم گرسنگی و احتمال مرگ میلیونی طی چند سال آتی سخن میرفت. وارونگی این نظام بطور زمختی از این گزارشات آشکار میشد. دبیر کل سازمان ملل پیش از اینکه حتی برای حفظ ظاهر هم شده، نگرانی خود را از قتل و عام میلیونی انسان ها ابراز کند، از بی ثباتی سیاسی و خطری که رژیم های دزد سر گردنه ای را تهدید میکند، بیان داشت. خطر آنچنان عظیم است که نمیتوانند صورت ظاهر را نیز دیگر حفظ کنند.

طی ماه گذشته هائیتی، مصر، کامرون، ساحل عاجل، سنگال، اتیوپی، اندونزی، ماداگاسکار، و فیلیپین شاهد شورش های توده ای بر سر گرانی مواد غذایی بوده است. دولت های پاکستان و تایلند برای ممانعت از تخلیه انبارهای غذا و تصرف مواد غذایی از مزارع ارتش را بکار گرفته اند. در مصر دولت، ارتش را به طبخ نان برای خانواده های ارتشی گمارده است. قیمت مواد غذایی از جمله برنج، گندم و ذرت در این کشورها دو برابر شده است. طی 4 ماه گذشته قیمت نان در بسیاری از کشورها دو برابر شده است.

بر مبنای گزارشات و هشدار های سازمان های بین المللی و ان جی او های مختلف بین المللی، دنیا با یک بحران بی سابقه گرسنگی روبرو است. بحرانی که به مرگ و میر میلیونی در کشورهای ضربه پذیر تر خواهد انجامید. برای فاکت به گزارشات این نهاد ها وابسته ایم. بنا بر این فاکت ها که لزوما چندان دقیق هم نیستند، کارشناسان شرایط کنونی را یک "سونامی" جهانی بی غذایی مینامند. گفته میشود که از زمان جنگ جهانی دوم، دنیا با چنین بحرانی روبرو نبوده است.

مساله اینجاست که پیش از این بحران نیز دنیا وضعیت رضایت بخشی نداشت. در همین 7 سال اخیر که ادعا میشود با فقر مبارزه شده است، سالی حدود سه میلیون انسان بخاطر سوء تغذیه جان خود را از دست میداده اند. کودکان بخش اعظم این آمار دردناک را تشکیل میدهند. در فقیر ترین کشور های جهان درآمد روزانه اکثریت مردم حدود 2 دلار در روز و یا کمتر است. باید توجه داشت که علیرغم مرگ و میر میلیون ها انسان در سال بعلت فقر هیچ سازمان و ان جی اوی خیریه بین المللی اوضاع را وخیم و نگران کننده توصیف نمیکرد. مرگ و میر چند میلیون انسان بر اثر فقر یکی از داده های دنیای معاصر قلمداد میشد. لذا اگر اکنون همه دارند از بحران عظیم و سونامی و گرسنگی خبر میدهند و هر روز در یک شهر کنفرانس میگذارند، اگر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که نسخه های ریاضت کشی شان تاکنون موجب هزاران شورش شده است، هشدار میدهند و از کشورهای "پولدار" میخواهند که برای تخفیف این شرایط دست در جیب شان کنند، این فقط بیانگر ابعاد غیر قابل تصور تراژدی انسانی ای در حال شکل گیری است.

اما آنچه را این گزارشات افشاء نمیکنند، این است که غذا به اندازه کافی موجود است. غذا برای نه تنها سیر کردن شکم گرسنگان، بلکه برای ارتقاء رژیم غذایی میلیون ها نفری که رژیم غذایی شان حاوی صرفا ابتدائی ترین مواد است نیز موجود است. مساله اینست که نظام حاکم بر جهان اجازه نمیدهد برای رفع این فلاکت کاری رادیکال و موثر انجام گیرد. دو روز پیش مخبر بخش غذای سازمان ملل اعلام کرد که مساله بر سر مرگ میلیون ها نفر است. وی پیشنهاد اصلاحی رادیکال مطرح میکرد، خارج کردن مواد غذایی از بازار بورس. گفته میشود که یک سوم افزایش قیمت غذایی به این علت بوده است. وی استفاده مواد غذایی را برای سوخت "بیو" "جنایت علیه بشریت نامید."

در یک کلام. اوضاع بسیار وخیم است. اگر اقدامی اساسی و رادیکال انجام نگیرد میلیون ها انسان دیگر به گورستان ها سپرده خواهند شد. بعلاوه با شرایط بسیار دردناک اجتماعی روبرو خواهیم بود. تمام فجایع اجتماعی انسانی که اکنون در دنیا قلب انسان را به درد میاورد در ابعادی دهشتناک تر بر دنیا سایه خواهد انداخت. فکر میکنم که حتی سونامی برای توصیف این شرایط صفت مناسبی نیست.

یک دنیای بهتر: مسئولین صندوق بین المللی پول در مورد "شورش گرسنگان" هشدار میدهند. نتايج چنین وضعیتی را چی می بینید؟ شورش گرسنگان، عصیان کور، یا مبارزه ای هدفمند برای تامین معاش مردم. پی آمدهای احتمالی چنین وضعیتی کدام است؟ سناریوی منفی، سناریوی مثبت در این تحولات منوط به چیست؟

سیاوش دانشور: "شورش گرسنگان"٬ "موج جديد گرسنگى"٬ "سونامى ساکت" از جمله اطلاقها و هشدارهاى اين نهاد به اوضاع جديد است. ميگويند "يک راه حل راديکال" مورد نياز است! اين هشدارها يادآور آن بيان نغز مارکس است که؛ وقتى بالائى ها ويولون ميزنند٬ مردم در خيابان ميرقصند! اين قبل از هرچيز شيپور بن بست نظامى است که بردگانش را حتى مانند دوره بردگى قديم نميتواند سير کند٬ سهل است٬ از گرسنگى ميکشد. اين يعنى قتل عام مردم از گرسنگى! اين مثل بمباران اتمى چند شهر جهان است. تلفاتش بمراتب بيشتر و عواقب و پيامدهايش نسلها را آزار ميدهد. دلائل اين اوضاع نه کمبود مواد غذائى است٬ نه خشکسالى و قحطى جهانى٬ نه نابودى وسيع جوامع بعد از يک جنگ خانمان برانداز جهانى! ثروت به وفور موجود است. چند ده برابر غذاى مورد نياز اين نسل جديد گرسنگان را تنها آمريکا ازبين ميبرد تا قيمتها را در بازار نگه دارد. آنکه شيپور را کشيده و به دنيا هشدار ميدهد خود از مسببين اين وضعيت است. نسخه هائى که صندوق بين المللى پول و بانک جهانى در دنيا تجويز ميکند٬ بعد از يکدوره اقتصادى به همينجا ختم ميشود. مايحتاج مردم٬ آن بخشى که قبلا در همان کشور حال با هر کيفيتى قابل دسترس بود٬ از بازار جهانى وارد ميشود. توان رقابتى اين کالاها منجر به ورشکستگى صنايع و محصولات توليدى کشاورزى اين کشورها ميشود. کاهش دستمزدها و کلا ارزان کردن معيشت طبقه کارگر٬ بسته شدن کارخانه جات و بيکارى و فقر گسترده و مطلق٬ موج گرسنگى و متعاقب آن گسترش جنايت٬ در يک کلام زيادى اعلام کردن بخشى از جامعه که نتوانسته است در رقابت وحوش بازار زنده بماند٬ شرايط را به طرف "آرژانتينى شدن" سوق داده است. شورش گرسنگان اما امروز ديگر پديده اى موردى نيست. آنچه که گاها از اعماق به سطح مى آمد و سيگنالهاى وخامت اوضاع را اعلام ميکرد٬ امروز به پديده اى در کشورهاى مختلف جهان و تهديدى براى بخش مهمى از دنيا تبديل شده است. خودشان اصرار زيادى دارند که مسئله را "بايد بسيار جدى گرفت"!

اما راه حلى که پيشنهاد ميکنند به همان اندازه مسخره است. عليرغم حرافيهاى روشنفکران بورژوازى٬ بحث برسر تقدم بر سرمايه گذارى صنعتى يا کشاورزى و دعوا برسر مرز ليبرالى شدن اقتصاد و يا ميزان کنترل و دخالت دولت نيست. نهايتا حفظ صنايع کشاورزى در هر کشورى با درجه اى اعمال کنترل دولتى و اختصاص سوبسيد٬ آنهم بعنوان يک استثنا و نه يک روند٬ راه حل طلائى شان است. حتى آنجا که بحث اختصاص بودجه محدود به مسئله تامين غذا گرسنگان مطرح است٬ بيشتر پهن کردن سفره گدائى است. ارقام ناچيزى که در قياس با بودجه نظامى آمريکا يا جنگهاى جارى هيچ محسوب ميشود. اما اين نهادهاى بسيار باشرف سرمايه دارى نميتوانند اختصاص دهند! بورژوازى صريحا موج جديد گرسنگى را با زبانهاى گوناگون و ادله هاى مسخره توجيه ميکند. بحث برسر متوقف کردن اين روند نيست٬ بحث برسر کاستن درد زايمان آنست. يعنى قابل تحمل کردن دوره گذار به فقر و گرسنگى وسيع. نهادهاى سرمايه دارى و کليسا و مذهب و جناح هاى مرکز فعال شده اند تا ترمزى به دوره پيش بزنند. يک پيامد اين وضعيت در بورس قرار گرفتن جريانات جناح چپ بورژوازى با پلاتفرمهاى دست راستى است که تفاوتشان با محافظه کاران و ليبرالها تنها اينست که قابله بهترى براى "قابل تحمل کردن اين دوره گذار به گرسنگى" هستند. در يک کلام بورژوازى پاسخ ندارد. روشن است شورش و عصيان کور يک نتيجه اجتناب ناپذير اين روند است. نميتوان از موج انسانهاى گرسنه و خشمگين که کودکانشان جلو چشمشان جان ميدهد انتظار داشت که نشورند! اما شورش گرسنگان عمدتا شکست خورده است. نه به دليل عدم حقانيت آن٬ بلکه بدليل افق نداشتن و آگاهانه نشوريدن. ارتش گرسنگى بايد عليه اين وضعيت آگاهانه برخيزد و راه حل کارگرى و انقلابى و انسانى خود را پيشاروى جهان بگذارد. دوران سرمايه دارى دولت رفاه يا بازگشت به دولتگرائى اقتصادى بپايان رسيده است. سرمايه دارى امروز در اوج تکنيک و توان توليدى و ثروت نجومى و کار ارزان طبقه کارگر در اکثر نقط جهان٬ هنوز نميتواند مايحتاج ساده و بدوى مردم را تامين کند. اين چه نظام کثيفى است که هر لحظه بخاطر سود آدم ميکشد؟ چرا بايد به اين اوضاع تن داد؟ اوضاع جديد دنيا و موج نوين گرسنگى تنها اعلام صريح يک واقعيت است؛ حق با کمونيسم و مارکس است. سرمايه دارى براستى نظامى گنديده است. دنيا نيازمند انقلاب کارگرى است. پاسخ گرسنگى را تنها سوسياليسم کارگرى و جنبش کمونيستى کارگران ميتواند بدهد. بردگان مزدى٬ ارتش گرسنگى٬ صاحبان واقعى دنيا٬ بايد فکرى اساسى بکنند. اين وضعيت را نميتوان همينطور کش داد. هر ثانيه قربانى ميدهيم. بطرق مختلف و بسيار "طبيعى" قربانى ميدهيم. موقعيت انسان از حيوان هم پائين تر آمده است. گرسنگى يک مشتق اقتصادى موقعيت ناامن اجتماعى طبقه ما در جامعه سرمايه داريست.

سناریوی منفی، سناریوی مثبت در این تحولات منوط به چیست؟ سناريوى منفى يعنى قبول اين وضعيت و مشقات گرسنگى و فلاکت اقتصادى و بيمارى و به قتل رسيدن جمعى بخاطر گرسنگى و بيماريهاى اپيدميک. ترديدى نبايد داشت که بورژوازى در "متمدن ترين کشورها" با اولين واکنشهاى وسيع جوامع دست به اسلحه ميبرد. اين نظام با چنگ و دندان و با جنايت و سرکوب از موقعيتش و امتيازات سياسى و اقتصادى طبقه بورژوا دفاع ميکند. سناريوى مثبت تنها درگرو عوض کردن صورت مسئله و عروج آگاهانه طبقه کارگر جهانى است. نبايد از نظر دور داشت که ايندوره درعين مشقاتش براى بشريت٬ دوره بى اعتبارى راه حلهاى بورژوازى و دوره اعتبار بيشتر پيدا کردن نقد مارکسيستى به سرمايه دارى است. اين تحولات جناح چپ جامعه٬ انساندوستان٬ و طبقه کارگر را تکان ميدهد و به تحرک واميدارد. اگر ماحصل جدالهاى سياسى سردرآوردن نسلى از احزاب کمونيستى کارگرى قدرتمند باشد که آلترناتيو کارگرى را در مقابل سرمايه دارى قرار ميدهند٬ بايد به پيروزى بشريت دراين جدال خوشبين بود. اما براى کوبيدن اين راه بايد همين امروز پاسخ فورى داشت. طبقه کارگر٬ انسان دوستان٬ سوسياليستها و کمونيستها٬ نسل جديد٬ بشريت متمدن٬ ميتواند با اعمال فشار به دولتها از معيشت مردم دفاع کند و دولتها را به تامين فورى غذاى گرسنگان موظف کند. يک هدف اساسى کمونيسم طبقه کارگر تلاش براى کاهش فورى مشقات و متوقف کردن اين بربريت است. نجات انسانهائى که زندگى شان به دقايق بسته است. غذا وجود دارد٬ انبارها مملو از غذاست. نه فقط برنج و گندم و ذرت بلکه همه ميتوانند گوشت بخورند و توسط مفسران مزدور سرمايه "مسئول" موج گرسنگى نشوند! جامعه بحدى ثروتمند است که فورا امکان رفاه و آزادى و برابرى و خوشبختى همگان وجود دارد. بايد بشريت متمدن در جهان را عليه دولتها و براى تامين فورى معيشت و غذاى گرسنگان زير فشار گذاشت. طبقه کارگر بنا به موقعيتش نقش اساسى ميتواند ايفا کند و چشمها در چنين اوضاعى بطور طبيعى بسمت طبقه کارگر برميگردد. مطالباتى مانند؛ "قتل عام را متوقف کنيد"!٬ "غذا براى گرسنگان فورا!" بايد به صدر رانده شود و جنبشى وسيع و راديکال حول آن ايجاد کرد.

یک دنیای بهتر: کارشناسان سرمایه علت این "بحران" و شاید بهتر است بگوئیم، "فاجعه" را تغییر الگوی مصرف مردم در چین، بدی آب و هوا و تاثیر آن در تولید مواد اولیه، و کاربرد ذرت در تولید "بیو سوخت" میدانند. دلایل واقعی کدامند؟ آیا "کمبود" دلیل واقعی است؟ آیا رشد مصرفی جامعه مسبب چنین وضعیتی است؟ چه کسی مقصر است؟

علی جوادی: این بهانه ها پوچ و غیر قابل قبول اند. هیچ مجموعه دلیلی نمیتواند توجیه کننده گرسنگی مردم و چشم انداز فلج کننده ای باشد که در مقابل جامعه بشری در قرن بیست و یکم قرار گرفته است. اجازه دهید بمنظور خنثی کردن این تبلیغات مدافعان سرمایه داری به تک تک این بهانه ها بپردازیم.

۱- میگویند میزان مصرف گوشت در چین بعلت رشد اقتصادی افزایش یافته است. واقعیتی است. مصرف متوسط گوشت در چین در چند سال اخیر از ده کیلوگرم به پنجاه کیلو گرم در سال افزایش یافته است. مسلم است که با بالا رفتن افزایش مصرف گوشت مورد نیاز جامعه، تقاضا برای مواد اولیه غذایی مانند ذرت نیز افزایش یافته است. اما در مقابل باید پرسید آیا میزان مصرف در مصر و هائیتی و چاد و سی و چند کشور دیگر جهان هم تغییر کرده است؟ آیا این تغییر روندهای مصرفی امری غیر قابل پیش بینی بوده اند؟ آیا یک شبه صورت گرفته اند؟ این "افزایش مصرف" قابل پیش بینی و تامین تامین نبوده است؟ آیا قدرت تکنولوژیک و تولیدی بشر در قرن بیست و یکم قادر به تامین نیازهای مواد غذایی جوامع انسانی نیست؟ آیا "رشد اقتصادی" در این جوامع قرار است به تنزل الگوی مصرفی جامعه منجر شود؟ این چه مناسباتی است که رشد اقتصادی اش به معنای بهبود و رفاه انسانها و آحاد جامعه نیست؟ چگونه است که این جامعه با بهتر شدن نسبی متوسط موقعیت اقتصادی برخی دچار تناقض و بحران مواد غذایی میشود؟ این چه جامعه ای است که رشد اقتصادی اش موجب گرسنگی میلیونی میشود؟ آیا این حکمی به محکومیت نظام اقتصادی ای نیست که حتی قادر به پیش بینی نیازهای غذایی و اولیه خود نیست؟
۲- بدی آب و هوا، تغییرات جوی، یک فاکتور همیشگی در تعیین میزان محصولات کشاورزی است. اما تاثیر این فاکتور بنا به ادعای خود این "کارشناسان" همواره محدود و منطقه ای بوده است. قحطی موضعی و منطقه ای معمولا یک نتیجه چنین شرایطی است. چند سال خشکسالی بعضا به قحطی در منطقه ای دامن میزند. اما پدیده ای که جامعه بشری امروز با آن مواجه است، پدیده ای جهانی است. همگانی است. واقعیت این است که کل حجم مواد غذایی تولید شده تنزل نکرده است. مساله بسادگی این است که بخشهایی از مردم قادر به پرداخت هزینه اقلام غذایی خود نیستند. پول ندارند. نتیجتا در این نظام باید گرسنه بخوابند. پول ندارند و گویا نیازی هم ندارند. بعلاوه جبران فاکتور آب و هوا ساده است. ما در عصر حجر که زندگی نمیکنیم. نمیتوان سرنوشت نیازهای حیاتی جامعه را به دست آب و هوا سپرد. کمی افزایش تولید هر نوسان جوی را جبران خواهد کرد!

۳- مساله جایگزینی ذرت به جای نفت و برخی نیازهای سوختی در برخی جوامع پیشرفته یک واقعیت است. این "بازار جدید" از قرار بر تقاضا برای برخی اقلام مواد غذایی از جمله ذرت افزوده است و نتیجتا باعث افزایش قیمت ذرت در سطح جهانی شده است. قبل از اینکه چنین معادله ای را بپذیریم باید پذیرفت که در این نظام رفع نیازمندهای مردم هدف فعالیت اقتصادی نیست. حتی اقلامی که تامین کننده مواد غذایی اولیه مردم هستند، به عرصه ای از "مصرف" جذب میشوند که سود آور تر است. سود تولید شده در کاربرد ذرت برای تولید سوخت بیشتر از سود تولید شده در کاربرد این اقلام برای رفع نیازهای غذایی انسانهای گرسنه است. مساله قبل از هر چیز بر سر این است که چه عوامل اقتصادی چنین جایگزینی ای را "موجه" کرده است؟ مساله جایگزینی انواع سوخت مورد نیاز جوامع کنونی یک مساله مهم است اما نه به قیمت گرسنگی و مرگ انسانها. سوختی که مضرات کمتری برای جامعه بشری و محیط زیست دارد، یک نیاز است. اما آیا این "نیاز" باید با کاربرد ذرت که مواد غذایی مردم است تامین شود!؟ آیا نمیتوان موتورهای با سوخت دوگانه و برقی را جایگزین موتورهای با سوخت نفتی کرد؟ مساله این است آنچه که چنین تغییر و انتقالات مصرفی را در جامعه سرمایه داری شکل میدهد، سود سرمایه است و نه نیاز مردم. این توجیهات تنها نشاندهنده تناقض نظام سرمایه داری با نیازمندیهای جامعه بشری و انسانها است. 

بطور خلاصه باید بگویم به نظر من مقصر چنین وضعیتی "کمبود" مواد غذایی نیست. مساله بر سر بدی آب و هوا و تنزل میزان تولید مواد غذایی در سطح جهان نیست. مسبب چنین وضعیتی کاربرد مواد غذایی در تولید سوخت نیست. مسبب چنین وضعیتی نظام سرمایه داری است. اقتصاد بازار آزاد است. عدم اولویت نیازمندیهای اولیه مردم است. مساله بر سر مکانیسم اقتصادی جامعه ای است که زندگی انسان را فدای سود سرمایه و قلمروهای تولیدی سود آور تر میکند. مساله بر سر این است که مواد غذایی مورد نیاز مردم اقلامی برای تولید سود و انباشت سرمایه اند. مساله بر سر تقابل سرمایه داری با نیازهای حیاتی بشریت است.

یک دنیای بهتر: چگونه باید به مقابله با این شرایط پرداخت؟ چه باید کرد؟ در سطح جهان چه میتوان کرد؟

آذر ماجدی: راستش پاسخ به این سوال بسیار دشوار است. برای این شرایط باید دو نوع پاسخ کوتاه مدت و دراز مدت ارائه داد. ابتدا باید راهی یافت تا عواقب دهشتناک این بحران را تخفیف داد و از مرگ و میر میلیونی جلوگیری کرد. سپس راهی برای ریشه کردن همیشگی چنین بحران هایی پیدا کرد. و این بهیچوجه کار ساده ای نیست. امکان پذیر است. اما بسیار دشوار است.

سازمان ملل، یونسکو، سازمان جهانی غذا، بانک جهانی و غیره نیز دارند پاسخ های کوتاه مدت و دراز مدت خود را میدهند. گرفتن کمک از کشورهای ثروتمند و ارائه آن به کشورهای فقیر و طرح ریزی تولید "عقلایی" تر مواد غذایی و حرکت بسوی خودکفا کردن کشورهای فقیر در تولید مواد غذایی پیشنهاد آنها است. این طرح ها بارها بر روی میز کنفرانس های بین المللی آمده و بایگانی شده است. و بدنبال این کنفرانس هایی که کلی پول صرف سازمان دادنشان میشود، وضع مردم دنیا نه تنها بهبود نیافته بلکه وخیم تر شده است. این را فقط ما کمونیست ها  نمیگوییم. مسئولین سازمان های بین المللی نیز بشکلی دیپلماتیک این حقیقت را بیان میکنند. اکنون بسیار محتاط اظهار امیدواری میکنند که این بار کنفرانس های بین المللی پاسخگو باشند. "آمین!"

خیلی روشن و ساده مسبب این شرایط سرمایه است. نظام سرمایه داری مسبب مرگ و میر میلیون ها نفر بر اثر فقر است. این آشفتگی، تراژدی انسانی، بی عدالتی و آنارشی سیاسی و فساد و غیره محصول حاکمیت نظام سرمایه بر دنیا است. اکنون جناح های مختلف ایدئولوگ های بورژوایی با هم در حال جدل اند. یکی میگوید دولت باید در تعیین قیمت غذا دخالت کند و آن را از بازار آزاد خارج کند؛ جناح دیگر بحران کنونی را نتیجه دخالت دولت در تعیین قیمت مواد غذایی و پرداخت  سوبسید به کشاورزان در کشورهای "ثروتمند" و به مواد غذایی در کشورهای "فقیر" میداند. از همه مضحک تر اعلام این مساله است که قیمت "ارزان" مواد غذایی در چند سال اخیر مسئول این شرایط است. این منطق سرمایه است. حدود صد و پنجاه سال پیش مارکس به روشنی و صراحت این منطق و نتایج غیرانسانی و آنارشی و بی عدالتی آن را در مقابل چشمان جهانیان گذاشت. و جهان در قرن بیست و یک در سطحی جهانی با یک بحران عظیم در ابعادی باور نکردنی روبرو است. علت این بحران را نیز باید در کاپیتال جستجو کرد.

ما بعنوان یک نیروی کمونیستی باید بکوشیم در بسیج یک جنبش جهانی انسانی علیه فقر شرکت داشته باشیم. دولت ها و نهاد های "سوپاپ اطمینانی" بورژوازی جهانی دور هم جمع شده اند و مدام هشدار میدهند. تظاهر میکنند که دارند مساله فقر و گرسنگی را حل میکنند. اکنون شرایط برای افشاء این نهاد ها و نظام سرمایه مناسب است. باید اجتناب ناپذیر بودن چنین بحران هایی و ضرورت قتل و عام میلیون ها نفر انسان، فقیر نگاه داشته شدن میلیون ها انسان دیگر، جنگ و ویرانی، بیماری و اپیدمی برای تداوم نظام سرمایه را توضیح دهیم. باید به یک جنبش جهانی علیه فقر دامن زد. این جنبش باید در توزیع غذا و دادن پاسخ فوری سهیم شود. روش های کوتاه مدت دولت ها و سازمان های بین المللی نمیتواند حتی یک مانع جدی در مقابل این بحران قرار دهد. ا- پول کافی برای حل مساله جمع آوری نخواهد شد. 2- بخش عمده پول هایی که جمع آوری میشود به دولت های فاسد پرداخت میشود. دولت های دزد گردنه ای بخشی از آن را بالا میکشند و بخشی را نیز صرف ارتش و نیروهای سرکوبگر برای سرکوب شورش های گرسنگان خواهند کرد. 3- این پول ها در همان کانال های کنونی برای تهیه مواد غذایی خواهد رفت. علیرغم این کنفرانس ها و تلاش برای جمع آوری کمک مالی، ما شاهد قتل و عام میلیون ها نفر، نزول حتی بیشتر استاندارد های انسانی و اجتماعی  و افزایش فلاکت خواهیم بود.

اینکه تا چه حد موفق خواهیم شد که در کاهش ابعاد این بحران انسانی شرکت فعال داشته باشیم، مساله قابل بحثی است. اما تلاش در این جهت باید در رئوس فعالیت هایمان قرار گیرد. ما نمیتوانیم به این مساله بی توجه باشیم. از طرفی دیگر نمیتوانیم صرفا به پاسخ دراز مدت بیاندیشیم: سرنگونی سرمایه و اجتماعی کردن وسایل تولید و مبادله، یعنی سوسیالیسم. اکنون نیرویی میتواند پاسخ دراز مدت خود را توده ای کند که بطور فعال در پاسخگویی کوتاه مدت نیز دخیل باشد. تلاش برای بسیج توده ای برای دخالت در حل مساله فقر در سطح محلی در هر یک از کشورهایی که بطور مبرم با کمبود غذا روبرو است، یک روش موثر است. هم اکنون جریانات ارتجاعی اپوزیسیون سیاسی در این کشورها فعال شده اند. بطور نمونه در کشور مصر سازمان ارتجاعی اسلامیست "اخوان المسلمین" بشدت در این شرایط فعال شده است. این فاکتورها کار کمونیست ها را بسیار پیجیده تر میکند. بسیج یک جنبش وسیع میلیونی علیه فقر باید به یکی از وظایف مهم ما بدل شود. البته این صرفا رئوس عمومی کار است.

یک دنیای بهتر:جامعه ایران هم از این وضعیت مستثنی نیست. در سطح ایران برای مقابله با این وضعیت چه باید کرد؟ کدام مطالبات را باید در دستور یک مبارزه اجتماعی گذاشت؟

سیاوش دانشور: "شورش گرسنگان"٬ که اسم رمز عروج طبقه کارگر عليه سرمايه است٬ اتفاقا در ايران زمينه وسيعى دارد. فقر و فلاکت ميليونى٬ بى خانمانى٬ بيمارى٬ کار کودکان٬ به بردگى تمام عيار کشاندن طبقه کارگر٬ چشم انداز بيکارسازيهاى وسيعتر٬ بى پاسخى جمهورى اسلامى و لاجرم تشديد اين اوضاع٬ "شورش گرسنگان" عليه فقر و فلاکت را واقعى و ممکن ميکند. به نظر من ايران همانطور که اشاره کرديد مستثنى نيست و از اين تحولات جهانى تاثير مستقيم ميپذيرد. الگوها بسرعت تسرى مى يابند و يا با اوضاع هر کشور و تجارب بيشترى بکار ميروند. دراين جدال سرمايه دارى بيش از هر زمان در تير رس انتقادى و اعتراضى جامعه قرار ميگيرد. خواست فورى طبقه کارگر همه جا متوقف کردن اين اوضاع و تامين غذاى و امنيت و سلامت گرسنگان است. تفاوت ايران با ديگر کشورهاى جهان در وجود نسبتا قدرتمند يک سنت سوسياليستى در طبقه کارگر است که مدتهاست در سياست ايران نقش تعيين کننده اى دارد و در صحنه سياست حاضر است. در ايران اوضاع شايد بيشتر از هر جا به سمت يک شرايط راديکال خواهد رفت. ماتريال اجتماعى اين سمتگيرى به وسعت وجود دارد و فى الحال پيشرويهاى مهمى کرده است.

کليد اول و اساسى کار آماده شدن و ايجاد آمادگى براى اين اوضاع است. بايد قادر شد که پتانسيل اجتماعى شورش کور را به اعتراض آگاهانه کارگرى و سوسياليستى تبديل کرد. داشتن تصويرى از چنين اوضاعى و وظايفى که روى دوش کمونيسم ميگذارد٬ مهم است. همينطور اين تصوير اشکال سازمان متناسب اين وظايف را بدست ميدهد. مسئله دراساس تقابل با جمهورى اسلامى و سرمايه داران بعنوان مسببين گرسنگى و فلاکت عمومى و جدال برسر کنترل داشتن خود طبقه کارگر و مردم محروم بر تامين غذا و معيشت شان است. اين سطحى از کشاکش طبقات اجتماعى برسر قدرت سياسى در يک موقعيت بشدت ناهموار است. دراين اوضاع سازمان توده اى تامين غذاى گرسنگان و نظارت بر توزيع مواد غذائى توسط نهادهاى منتخب و مستقيم کارگران و مردم در محلات و کارخانه ها اساسى ميشود. آمادگى و ايفاى نقش کمونيسم و طبقه کارگر و جناح چپ و آزاديخواه و برابرى طلب جامعه در سطوح مختلف حياتى است. جامعه را حول سلبيت کمونيستى بسيج کردن حياتى است. اقدامات متنوعى در هر تناسب قوا و مقدورات و روند اوضاع ميتواند در دستور قرار بگيرد. اما آنچه در چنين شرايطى جنبشى وسيع را متحد ميکند و بميدان ميکشد٬ نقطه عزيمت عمومى عليه فقر و گرسنگى و خواست تامين فورى معيشت مردم است. ميزان آمادگى و درجه نيروى اين جنبش و افت و خيزهاى سياسى اقدامات و مطالبات ديگرى را مطرح ميکند. اما اساس مسئله همان سوال جهانى است؛ "قتل عام را متوقف کنيد"!٬ "غذا براى گرسنگان فورا"!

یک دنیای بهتر:برای سازماندهی مبارزه علیه فقر و گرسنگی چه باید کرد؟ از کجا باید آغاز کرد؟ مختصات چنین مبارزه ای کدامها است؟

علی جوادی: مساله گرسنگی مساله ای جهانی است. مساله ای مربوط به یک کشور نیست. تامین نیازمندیهای انسانها امری جهانی است. از این رو راه حل هم باید چنین ویژگی هایی در خود داشته باشد. راه حل فاجعه غذایی هم جهانی است. میگویند بیش از ۳۵ کشور در جهان در آستانه یک فاجعه انسانی قرار دارند. خود اذعان میکنند که آنچه امروز مشاهده میکنیم گوشه های کوچکی از فاجعه جهانی است که در حال شکل گیری است. درست است که ابعاد این فاجعه در کشورهای پیشرفته صنعتی با بسیاری از کشورهای دیگر قابل مقایسه نیست. اما یک مساله عمومی، یک پدیده جهانی زندگی مردم زحمتکش را به درجات مختلف در چنگال خود گرفته است. مساله ای که در مقابل ماست مساله بشریت متمدنی است که نباید قربانی چنین وضعیتی باشد.

چه باید کرد؟ باید برای شکل گیری یک چنین فاجعه عظیم انسانی راه حل های فوری و عاجل داشت. فاکتور زمان عنصر تعیین کننده هر راه حلی است. جان میلیونها انسان در مقابل چشمان ما در مخاطره قرار گرفته است. مساله بر سر نفس هستی و حیات انسانهای معینی در مقیاس میلیونی است. سرمایه داری مسبب چنین وضعیتی است. بار رفع این بحران را هم باید بر گردن مسببین اصلی چنین وضعیتی قرار داد. مواد غذایی نباید عرصه ای برای سود آوری و انباشت سرمایه باشند. این اقلام را باید از حوزه تولید کالایی و عرصه سود آوری خارج کرد.

گام اول چنین پروسه ای باید اعمال فشار سیاسی بمنظور تامین سوبسید جهانی وکشوری برای اقلام غذایی باشد. باید دولتها و نهادهای بین المللی شان را وادار کرد تا مواد غذایی را با هزینه ای بسیار کمتر از قیمت بازار در اختیار مردم قرار دهند. با چند میلیارد دلار هزینه میتوان بسرعت بر ابعاد فوری و فوتی چنین بحرانی غلبه کرد؟ کافی است بودجه دو هفته جنگ آمریکا در عراق را به مساله گرسنگی در سطح جهان اختصاص داد! مساله در ابعاد کنونی اش قابل حل خواهد بود. باید طی پروسه ای دست "بازار آزاد" را از زندگی مردم در این عرصه ها کوتاه کرد. تا زمانیکه بازار بر سرنوشت مردم حاکم است، چنین وضعیتی سهم بخشهایی از مردم است. راه حل فوری ما جزیی از راه حل عمومی ما است. وادار کردن سرمایه به تامین سوبسید مواد غذایی از نظر ما بخشی از پروسه قطع کامل دست سرمایه از زندگی و معاش مردم است.

اما پیشبرد چنین مبارزه ای بنا به خصلت خود نیازمند سازماندهی مبارزه ای عمومی و جهانی علیه سرمایه است. هم اکنون از احتمال شورشهای گسترده در کشورهای متعددی و همچنین عدم ثبات سیاسی در این کشور ها به هراس افتاده اند. صحبت از "شورش گرسنگان" است. اما "شورش گرسنگان" راه حل نیست. مساله سازماندهی یک اعتراض و تعرض عظیم اجتماعی و سازمانیافته برای حل مسائل گریبانگیر مردم زحمتکش است. در حلقه فاصل میان "شورش گرسنگان" و "انقلاب گرسنگان" مساله سازماندهی و قدرت تشکل و اتحاد توده های مردمی است که در مقابل سرمایه قد علم میکنند، قرار دارد. تمام مساله بر سر چگونگی به میدان کشیدن مردم زحمتکش در اعتراض به این وضعیت مرگبار است. مساله بر سر سازماندهی اعتراضاتی است که در غیاب یک پرچم روشن کمونیستی به شورش های غیر هدفمند و بی نتیجه تبدیل میشوند.

از کجا باید شروع کرد؟ این سخت ترین حلقه کار است. این ضعف و کمبود جدی ماست. ابزارهای اعتراض جهانی محدودند. اعتراضات جهانی "علیه جنگ" و "گلوبالیزاسیون" ظرف مناسبی برای پیشبرد چنین اهدافی نیستند. سیاست حاکم بر این جریانات دفاع از دولتی در مقابل دولت دیگری است. دفاع از دولت "کوچکتر" در مقابل دولت "بزرگتر" یک رکن سیاست چنین جریاناتی است. این جریانات ابزاری علیه سرمایه علی العموم نیستند.

باید دست به کار شکل دادن به مبارزه ای شد که هدفش مبارزه علیه گرسنگی و فقر است. فقر نه فقط در "جهان سوم" بلکه در جهان علی العموم. مبارزه علیه فقر آن پرچمی است که باید برافراشته شود. این مبارزه باید گردانهای جهانی خود را داشته باشد. این مبارزه ای برای بسیج و به میدان کشیدن بشریت متمدن در مبارزه ای حیاتی است. در این راه تجربیات چگونگی پیشبرد مبارزات جهانی معاصر مهم و تعیین کننده اند.

زمان به سرعت میگذرد. هر لحظه ای که میگذرد انسانی جان خود را از دست میدهد! 


***